مرتبط با این مطلب

آموزش نویسندگی
چگونه داستان نویسی را شروع کنیم

همه می‌دانند که نوشتن داستان به راحتی نمایشنامه یا شعر نیست، این ادبیاتی خلاقه است که باید برای احساسات خواننده جذابیت داشته باشد. چون داستان کوتاه توصیف‌های نویسنده از واقعیت را انتقال می‌دهد، باید استفاده ی هنری از زبان برای نشان دادن تجربه ی انسانی انجام شود. اما چگونه داستانی فوق العاده بنویسیم؟ چه مواردی را باید در اندیشه داشته باشیم تا درگیر داستان کوتاهی شویم که موفق باشد. این جا راهنمای کوچکی برای شروع به کار شما آورده‌ایم.

خواندن

خواندن برای هر کسی که می‌خواهد بنویسد لازم است. برای این که بتوانید یک داستان کوتاه خوب بنویسید، ابتدا باید داستان کوتاه‌های دیگر را بخوانید، که به شما کمک هم می‌کند که بیاموزید چگونه دیگر نویسنده‌ها بر خواننده تاثیر می‌گذارند و از شیوه‌ی آن ها به عنوان مبنای آفرینش شیوه و تاثیر گذاری خود استفاده کنید .

الهام گرفتن

برای نویسنده‌های حرفه‌ای جاافتاده نیازی به الهام گرفتن نیست چون اندیشه به طور طبیعی جریان پیدا می‌کند و آن‌ها فقط آن اندیشه‌ها را به کلمه‌هایی روی کاغذ تبدیل می‌کنند . اما برای نویسنده‌های تازه کار مهم است که از چیزی الهام بگیرند چون نه تنها این الهام به شما کمک می‌کند که اولین بند نوشته‌ی خودتان را شروع کنید بلکه به شما در ادامه ی کار تا پایان یاری می دهد. الهام گرفتن شما می‌تواند با یک شئ‌، شخص یا حتا رخدادی که نمی‌توانید از یاد ببرید باشد

صحنه‌ها ( پلات‌ها ) را طراحی کنید

برای این که نوشته‌ی شما با وقایع داستانی که از قبل در ذهن دارید هم راستا باشد، خوب است که به طور خلاصه صحنه‌های داستان‌تان را روی کاغذ دیگری با دقت طرح ریزی کنید. شخصیت‌های احتمالی داستان‌تان را بنویسید و رخدادهای اصلی را به ترتیب فهرست کنید. نباید تفصیل زیادی برای رخدادها بنویسید چون این فقط به عنوان یک طرح اولیه خام برای آن چیزی که داستان شما شبیه آن خواهد بود، است

راوی( نظرگاه ) داستان‌تان را انتخاب کنید

این که چه کسی داستان را روایت می‌کند و چه طور می‌گوید برای این که یک داستان کوتاه تاثیر گذار باشد بسیار حیاتی است. منظر داستان، به طور بنیادی حس و آهنگ داستان را تغییر می‌دهد. از این رو شما باید با دقت از قبل برای تفکیک نهایی زاویه‌ی دید مورد استفاده در داستان تان تصمیم بگیرید، مطمئن شوید که این زاویه‌ی دید در تمام داستان شما ثابت می‌ماند تا همخوانی آن برقرار بماند

شخصیت‌ها را در ذهن بپرورید ( شخصیت سازی)

برای یک داستان کوتاه، حداکثر تنها سه شخصیت اصلی بیافرینید. شخصیت‌های اصلی زیاد داستان شما را گیج کننده در می‌آورد چون هر شخصیت جدید بعد جدیدی برای داستان مهیا می‌کند. هر شخصیت باید بیش از یک کاریکاتور سطحی و مبتذل باشد. حرف‌های شخصیت‌هاتان را طوری بنویسید که با خصلت های آن ها تناسب داشته باشد. آن ها را قابل قبوت ولی مرموز بسازید.

مقدمه ی خوبی فراهم کنید

وقتی همه چیز را طراحی کردید، با شتاب اولین بند داستان تان را بنویسید . شخصیت های اصلی تان را معرفی کنید و فضا را به نمایش بگذارید . فضا باید جایی باشد که درباره اش زیاد می دانید تا بتوانید تصویر لازم برای صحنه ای که به روشنی تشریح شده در اختیار خواننده بگذارید . مقدمه ی داستان تان را جالب بنویسید تا خوانندگان را علاقمند کنید و آن ها را تشویق کنید که تا آخر آن را بخوانند. علاوه بر این مهم است که جزییات اصلی و بخش بزرگ‌تر جریان را عقب تر بیاورید تا رازگونگی آن حفظ شود.

طرح داستان بی نظیری را گسترش دهید

از دل مقدمه‌ی‌تان رخدادهایی را بیرون بکشید که سرانجام مساله یا درگیریی را برای شخصیت یا شخصیت‌ها می‌آفریند. پس از آن چیدمانی از سرنخ‌ها را گسترش بدهید تا خواننده را علاقمند، کنجکاو و هاج و واج نگاه دارد. با پیشرفت داستان درگیری‌ها را تشدید کنید. این کار فقط خواننده‌ی شما را به شوق نمی‌آورد که بیش تر بخواند بلکه آن‌ها را به داستان شما متمرکز می‌کند

نشان بدهید، نگویید

شخصیت‌ها باید آن‌هایی باشند که جوابگوی بیان داستان از طریق اعمال و گفته‌هاشان باشند و نه این که نویسنده به خواننده بگوید که چه چیزی بیان می شود . به جای گفتن، ” آنت واقعا از بهترین دوست‌اش کریستینا ناراحت بود که دوست-پسرش را از چنگ اش در آورد” ، بگویید ” آنت درد شدیدی در معده اش حس کرد از این خیانت که کریستینا به او نزدیک می شود و لبخند ملیحی به رویش می زند. او به سختی نفس کشید و سعی کرد خودش را آرام کند که با خشم فروخورده بگوید :” امیدوارم حالا خوشحال باشی که خودت را مثل یک دوست جا زدی”

از فعل معلوم استفاده کنید

تا جایی که می‌توانید سرزندگی بیشتری به داستان‌تان بدهید. برای این کار، فعل‌ها را به صورت معلوم در داستان‌تان استفاده کنید. به جای گفتن” گل‌ها به وسیله‌ی جوانا جمع شد” ، بگویید ” جوانا گل ها را جمع کرد”

هر از گاه از دیالوگ استفاده کنید

در زندگی بخشیدن به داستان تان، آوردن دیالوگ مهم است. از دیالوگ فقط برای برجسته کردن شخصیت‌ها استفاده نکنید . از آن برای باز کردن هویت شخصیت برای خواننده سود ببرید. به صورت نقل مستقیم از آن استفاده کنید مانند”برو آن جا!” به جای این که غیر مستقیم بگویید:”دختر به او گفت که برود آن جا”

مرجعی را دم دست داشته باشید
یک مرجع خوب مانند فرهنگ نامه یا لغت نامه در آفرینش داستان خوب حیاتی است. می‌توانید از آن ها برای چک کردن هجی کلمه‌ها استفاده کنید و واژه هایی را پیدا کنید که با متن شما همخوانی بیشتری دارند. به جای استفاده از یک جمله یا پاراگراف بلند می‌توانید از یک یا چند کلمه برای آرایه‌ی چیزی که می‌خواهید بیان کنید استفاده کنید. اغلب اوقات یک واژه تاثیر بیشتری از یک پاراگراف کامل یا زبان گزاف دارد.

موجز پایان بدهید

پایان بندی ها مانند سورتمه سواری خطرناک است. برای پایان بندی خوب، توصیه می‌شود کمی پیچ و خم اضافه کنید. پایان بندی تان را بی‌نظیر کنید اما تن به پایان بندی سرسری ندهید. سعی کنید رضایت بخش باشد اما خیلی قابل پیش بینی نباشد. به یاد داشته باشید که کوتاه باشد اما دقیق و پویا تا خواننده با حس هم‌آوایی بماند. پایان‌بندی شما همه چیز از آغاز تا پایان را خاتمه می‌دهد.

ویرایش و بازخوانی کنید

بعد از آن که آخرین کلمه های داستان تان را هم در آوردید، زمان شروع چرخه ی ویرایش است. با دقت به اثرتان وارد شوید و تمام اشتباهات را با توجه به ساختار جمله، کاربرد کلمه، قالب، نقطه گذاری، دیکته، هجی، دستور زبان و بررسی توصیفی درست کنید. کلمه ها، عبارت‌ها و حتی پاراگراف‌هایی که به نظر نمی‌رسد در عناصر اصلی داستان شرکت داشته باشند را پاک کنید. بعد از این کارها بگذارید برای چند روز یا حتی چند هفته کناری بماند و بعد دوباره آن را ویرایش کنید. در فرصت های مختلفی داستان‌تان را دوباره بخوانید . این کار به شما امکان می دهد موارد مختلفی را که می خواهید تغییر دهید تا داستان شما در بهترین حالت اش جلوه کند‌، ببینید.

بگذارید دیگران با خواندن امتحان کنند

اجازه بدهید دوستان‌تان کار شما را بینند. ممکن است اشتباهاتی که از دید شما پوشیده مانده را تشخیص بدهند. مثلا، بعضی از کلمه‌ها یا سطرها که شما خیلی دوست‌شان دارید، آن ها را سر در گم می‌کند. در این مورد باید برای تغییر یا حذف کامل آن تصمیم بگیرید.
به یاد داشته باشید که شما برای این نمی نویسید که باید بنویسید بلکه می نویسید چون می خواهید که بنویسید.
نویسنده موفق کیست ؟

بخش مهمی از دستاوردهای علمی و فکری و فنی و فرهنگی بشر به خاطر آشنایی او با واژه و زبان و قلم بوده است. اینجاست که جایگاه و تعریف نویسنده و اهل قلم شکل می گیرد. نویسنده موفق، کسی است که به شناختِ این دستاوردها نایل می شود؛ به آن می افزاید و آن را متعهّدانه به شیواترین و رساترین وجهی به دیگران منتقل می کند.

روش شناسیِ مدل سازیِ

نویسندگان موفق

مدل سازی در گرو شناخت مراحل مدل سازی، مدل شناسی، و همانند سازی با مدلهاست.

مراحل مدل سازی(۱)

۱٫ الگوسازی مهارت

ما با قرار گرفتن در قالب ذهنی، روحی و فکری نویسنده موفق می توانیم مهارتهای او را به عنوان الگو محقّق و عملی کنیم. برای این کار، رفتارهایی را که می خواهیم برای موفقیت در نویسندگی الگو کنیم، انتخاب می نماییم و آن قدر به اجرای آن رفتارها و شیوه های «الگو» ادامه می دهیم که بتوانیم مانند او تفکّر و رفتار نماییم. در واقع می توان گفت همه عناصرِ رفتار و شیوه الگو را بر می گیریم و اجرا می کنیم.

۲٫ پالایش الگو

در مرحله دوم به صورتی منظم، عناصر رفتار و شیوه الگو را رها می کنیم و از آنها به تدریج دست می کشیم و به تفاوتی که بروز می کند، توجّه می کنیم. اگر کنار گذاشتن آن بخش از شیوه و رفتار الگو روی نتایجی که می گیریم، تأثیر بگذارد، آن بخش از رفتار، بخش اصلی و مهمِ الگوی ماست. امّا اگر روی نتایجی که می گیریم تأثیر نگذارد و تفاوت چندانی ایجاد نکند، معلوم می شود که آن بخش ضرورت ندارد.

در این مرحله ما در واقع الگو را پالایش می کنیم و درکی آگاهانه از آن به دست می آوریم و به سادگی می فهمیم که کدام یک از عناصر رفتار و افکار الگو برای موفقیت ما در نویسندگی ضروری است؛ آن گاه این عناصر موفقیت را درونی می سازیم.

۳٫ انتقال مهارت

مرحله سوم، طرّاحیِ روشی برای انتقال این مهارت به دیگران است.

یک نویسنده خوب و موفق در مدل سازی کسی است که بتواند از عناصرِ ضروری موفقیت چنان استفاده کند که مخاطبان او شخصا بتوانند با عملی کردنِ شیوه های پیشنهادی او نتایج موفقیت آمیز مورد نظر را به دست آورند.

اگر در کار مدل سازی موفق باشیم، باید بتوانیم مانند الگوی خود رفتار کنیم.

مدل شناسی

مدل شناسیِ نویسندگان موفق در گرو شناسایی هوشمندانه فرایند تفکر و رفتار آنان است. این فرایند به ما کمک می کند تا به روند پرورش ادبی ذهن، شیوه های خلاّق سازیِ تخیّل و مدیریت دنیای درونِ نویسندگان موفّق آگاه شویم. از این رو به انواع مدل شناسی می پردازیم.

الف. مدل شناسی سخن کاوانه

(حضوری)

این روش به ما می آموزد که چگونه به صورت حضوری و مشاهده ای با نویسندگانِ موفّق، همسخن شویم.

«زمانی که یک نویسنده موفّق از طریق توصیفات کلامی به قدر کافی تجربه گام به گام موفقیت خود را در نویسندگی آشکار می کند، می توانیم با گوش دادن به سخن او فرایند موفقیت او را شناسایی کنیم.»(۲) شناخت روندِ پلکانیِ موفقیتِ او اهمیتِ بسزایی در امکانِ تکرار موفقیتهای تدریجی اش در وجودمان دارد؛ یعنی مدل سازی را ممکن تر می سازد.

این گونه مدل شناسیِ سخن سنجانه با دو رویکردِ پرسشگرانه میسّر می شود:

۱٫ رویکرد فرایند شناسنامه

با این رویکرد، از نویسنده موفق می پرسیم: «اگر بخواهم نویسنده ای مثل تو شوم، چه باید بکنم که در نویسندگی مثل تو بیندیشم و رفتار کنم؟ چگونه شیوه های موفقیت خود را می آفرینی؟ دقیقا چه مراحلی را ـ و این مراحل را ـ چگونه طی کرده ای که به این مرحله از موفقیت رسیده ای؟ اگر شیوه پرسیدنهایتان مؤثر واقع نشد، آن را تغییر دهید و پرسشهای فرایند کاوانه دیگری را در پیش بگیرید تا بشناسید که آنها چه کرده اند؛ آن گاه خواهید دانست که چه باید بکنید تا در نویسندگی موفّق شوید. به گفته گابریل سه آی «هنرمند با شناختنِ آنچه کرده اند، می فهمد که چه باید کرد.»(۳)

وقتی فرایند موفقیت هر نویسنده ای را کشف کردید و شناختید، می توانید آن را به مراحلِ آن چیزی که می خواهید در وجود شما اتّفاق بیفتد، تغییر دهید.

بنابراین مهم این است که بتوانید بر باورها و فرایندهای ذهنی و جسمیِ نهفته در پسِ آن باورها مسلط شوید و در خود شبیه سازی نمایید.

۲٫ رویکرد موقعیت سنجانه

همانطور که می دانید حروف جدولِ کلمات، از طرف افقی و عمودی با هم همخوانیِ کامل دارند و شبکه ای سازگار تشکیل می دهند.

پرتوهایِ پراکنده خورشید، زمانی خاصیتِ آتش زایی پیدا می کنند که بر اثر عبور از ذرّه بین در یک نقطه متمرکز می شوند. ما نیز با گردآوری و پالایشِ افکار و رفتارهای موفقیت آمیز نویسندگان موفق می توانیم جدولِ معرفتیِ موفقیت آمیزی در ذهن خود پدید آوریم، به گونه ای که قادر به استفاده مؤثر از این منظومه فکری و رفتاریِ سازمان یافته باشیم. لازمه چنین کاری آن است که موقعیتِ ویژه خود را به عنوان فردِ شناسا به خوبی شناسایی کنیم؛ از این رو از خود می پرسیم که «در میدان وسیعِ نویسندگی جایگاه من کجاست؟ استعدادهای خاصّ من کدام است؟ چگونه باید راهِ خلاقیتِ خود را از میانِ انبوهِ ایده ها، افکار و رفتارهای گوناگون بیابم و پیشروی کنم؟ به چه هدفی، چرا و چگونه می خواهم برسم و اگر به هدفم برسم، چه تأثیراتی روی من و زندگی ام و اشخاص دیگر خواهد گذاشت؟»

این ارزیابی از آن جهت مهم است که یک نویسنده، نقش بسیار مهمی در سرنوشت خود و دیگران دارد و به گفته دیزرائیلی «ممکن است یک نویسنده به اندازه یک سیاستمدار یا یک جهانگشا در تغییر سرنوشت دنیا دخالت داشته باشد.»(۴) آنچه ما را در رساندن به سکوهای بلند موفقیت یاری می کند این است که به سفر موفقیت آمیز در مسیر نویسنده شدن علاقه مند باشیم، هدف را ارزشمند و دست یافتنی بدانیم و باور داشته باشیم که می توانیم از عهده نویسندگی برآییم وگرنه خود را با تمام وجود برای انجام کارهایی که موفقیّت ما را در نویسندگی تضمین می کند، متعهد و مقیّد نخواهیم کرد و البته می دانیم که به قول جو دیوید بلامی «موفقیت، امری نسبی است و به محض اینکه شما به قسمتی از آن دست یافتید، دیدتان درباره موفقیت بازتر می شود.»(۵) و متوجه می شوید که سکوهای دیگری نیز هست که فتح شدنی است و برای موفقیت جامع در نویسندگی، ضرورت دارد که با ادبیات و شاهکارهای ادبیِ ملل مختلف آشنا شویم. و عناصر ضروریِ آنها را برگیریم و بهره مندی خلاّقانه ای از آنها داشته باشیم، لکن به گفته ایزابل زاگلر «هر نویسنده ای باید محل و جایگاهِ خود را در عرصه خلاّقیت به خوبی تشخیص دهد.»(۶)

ب. مدل شناسی مطالعه ای (غایبانه)

۱٫ مطالعه زندگینامه خود نوشت

نویسندگان موفق

می توان گفت یکی از راه های مناسب برای شبیه سازی فکری، احساسی و رفتاری این است که به مطالعه «زندگی نامه نویسندگی» و «خاطرات زندگی نویسندگیِ» نویسندگان موفق بپردازیم و از زبان قلمشان به رمز و راز موفقیتشان پی ببریم و آن گاه بکوشیم خود را با آنان همانند سازی کنیم. به قول همای شیرازی:

بیستون کندن فرهاد نه کاریست شگفت

شور شیرین به سر هر که فتد کوهکن است

البته مطالعه زندگی نامه های نویسندگان موفق که به قلم دیگران نوشته شده نیز مفید است.

۲٫ مطالعه آثار نویسندگان موفّق

نویسندگان موفق معاصر به زبان روز می نویسند. می توانیم کتابها و مقالات آنان را بخوانیم. مطالعه آثار آنان به ما کمک می کند که هم با زبان و اندیشه این نویسندگان، آشنا و مأنوس شویم و هم به طور غیر مستقیم با زبان مخاطبانشان که مخاطبان ما هم هستند؛ چرا که این نویسندگان عصر آشنا، به زبان فرهنگی خوانندگان عصر خویش آشنا هستند و به گونه ای فکر می کنند و می نویسند که خوانندگان آثارشان به خوبی نوشته های این نویسندگان را می فهمند.

ما نیز اگر با آثار و نوشته های نویسندگان معاصر نویس آشنا و مأنوس شویم، می توانیم به سیستمهای اندام وار فکری و مدیریت ذهنی و روحی آنان آشنا شویم و از نظر ذهنی به تدریج با آنان هم افق و همسطح شویم، یعنی ذهنمان با روش خلاقیت ورزی ذهن آنان آشنا می شود و می توانیم بفهمیم آنان چگونه فکر می کنند و چگونه مفاهیم ناب و نو را در ذهنشان خلق می کنند و برای ارائه مفهومی که در تخیّل و ذهن خود آفریده اند، از چه شگردی استفاده می کنند.

آن گاه می توانیم محصول فکری و ذهنی مشابه محصول فکر و ذهن آنان و حتی بهتر از آنها ارائه کنیم؛ چرا که مطالعه آثار این نویسندگان موفق و نیز نویسندگان موفق گذشته، ذهن را پویا و ورزیده و سیستم خلاقیت را در وجود آدمی فعال می سازد.

آندره موروا، نویسنده مشهور فرانسه، می گوید: «کسانی که بخواهند نویسنده شوند، باید نویسندگان واقعی عصر خود و گذشته را بشناسند و آثار آنها را مطالعه کنند تا گذشته از کسب سرمایه های فاخر معنوی، برای ایجاد آثار ارزنده، سخن سنج گردند… بهترین روش کار آموزی برای نویسندگان مبتدی و جوان، خواندن آثار بزرگان ادب است. مطالعه دقیق این گونه آثار، راه و روشی را که باید برای به وجود آمدن آثار بزرگ طی شود، به نویسنده مبتدی می نماید و آشنایی با روش و سبک کار بزرگان ادب، نمونه ها و سرمشقهای با ارزشی پیش چشم او قرار می دهد و به این وسیله ذوقش تلطیف می شود و تخیّل او پرورش می یابد و ذهنش بارور و فکرش تقویت می گردد.»(۷)

مدل سازی خلاّقانه

نیچه می گوید: «بدترین پاداش یک استاد این است که شاگردانش تا ابد در حال شاگردی او باقی بمانند.»(۸) اگر نویسندگان موفق صرفا از نویسندگان دیگر تقلید می کردند و فقط شیوه های آنان را به کار می بردند و از خود ابتکاری به خرج نمی دادند، هرگز به این مرحله از موفقیت نمی رسیدند. تونی بوزان در کتاب «راه نبوغ» می نویسد: «اگر پیکاسو مانند ونگوگ نقاشی کرده بود، صرفا به عنوان یک نسخه بردار مشهور می شد و هرگز در شمار نوابغ روزگار قرار نمی گرفت.»(۹)

بنابراین برای موفقیت در نویسندگی، در عین مدل سازی نویسندگان موفق، نباید خود را در مقابل آنان ببازیم و در آنان هضم و محو شویم. بلکه باید ضمن حفظ استقلال فکری و روحی و احساسی خود، رموز موفقیت در نویسندگی را از آنان بیاموزیم و با بهره گیری سنجیده و پویا از شیوه های موفقیت آمیز آنان، قدرت خلاقیت خود را فعال کنیم و پس از مدتی تقلید آگاهانه از نویسندگان موفق، شیوه ای بدیع و منحصر به فرد در پیش گیریم و اسیر روشهای تحدید کننده و خلاقیت زدایانه و استعداد سوزانه نشویم.

بهترین روش آموختن آن است که پس از مدتی، شما را به نویسنده ای مولِّد و خلاّق و مستقل و موفق تبدیل کند.

هوش و استعداد، توانایی

آموخته است(۱۰) استعداد در واقع نوعی شناخت از تواناییهای خود در زمینه های مختلف است و میزان استعداد بالفعل شما را نوع توان شناسی شما در لحظه حاضر تعیین می کند. شما آموخته اید که خود را بی استعداد یا کم استعداد یا با هوش و یا با استعداد بدانید و این آموخته، محدوده استعداد فعلی شما را مرزبندی می کند. شما می توانید بیاموزید که خود را تواناتر ببینید تا آنجا که به این باور برسید که هیچ مسئله قابل تغییری وجود ندارد که نتوانید آن را تغییر دهید. در این صورت، همه امور ممکن را ـ که در نظر بسیاری از انسانها غیر ممکن جلوه می کند ـ می توانید محقّق سازید.

علت اینکه بسیاری از انسانها خیلی از امور را غیر ممکن تصور می کنند این است که تا کنون کسی برای تحقق آن امور «تلاش لازم» را نکرده است، نه اینکه تحقّق آن امور واقعا ناممکن بوده باشد.

معیار قضاوت در مورد میزان استعداد یک فراگیرنده، مقدار زمانی است که او برای تسلط یافتن بر یک درس به آن نیاز دارد. اگر فردی در مدت زمان کافی به یک درس تسلّط یابد، او فردی با استعداد و با هوش تلقی می شود. بنابراین هر فردی با منظور کردن وقت کافی، می تواند آن طور که باید بر یک درس تسلط یابد و در نتیجه خود را باهوش و با استعداد بداند.

در صورتی که بخواهید می توانید با منظور کردن وقت و تلاش کافی تقریبا به هر شیوه ای از شیوه های موفقیت در نویسندگی تسلط یابید. ولی انسانهای ناموفق با زدن بر چسب «بی استعداد» یا «کم استعداد» به خود، تنبلی، «کم وقت گذاری» و «کم کوشی» خود را توجیه می کنند و مجوّزی جعلی و ـ در واقع ـ خود فریبانه جهت ادامه ندادن به نویسندگی برای خود فراهم می نمایند. ولی شما می توانید انتخاب کنید که خود را با استعداد بدانید و در نویسندگی موفق شوید؛ چرا که گستره تواناییهای شما تا حدّ گسترده ای زاییده انتخابهای شماست.

آن کیست که دل نهاد و فارغ بنشست

پنداشت که مهلتی و تأخیری هست

گو میخ مزن که خیمه می باید کند

گورخت منه که بار می باید بست

استا نیلاوسکی می گوید: «در هنر، به تعویق انداختن، تنبلی، هوسها، اختناق، بدخویی، نفهمیدن، نقص و تکرار اشتباه، تمام اینها زیانبخش است و باید از بین برود. برای نیل به مقام هنر[مندی] باید مانند کودکان ـ که به بازی خود ایمان دارند ـ به هنر خویش مؤمن باشید تا به واقعیت هنر پی برده، هنرمندی بزرگ گردید.»(۱۱)

پروفسور هووارد گاردنر (professor Howard Gardner)، پروفسور روبرت ارنشتاین (Robert Ornstein) و تونی بوزان به این نتیجه رسیده اند که هوش، انواع مختلفی دارد و اگر هر یک از این انواع به خوبی پرورش پیدا کند، در هماهنگی با یکدیگر کار می کنند.

یک شخص واقعا باهوش کسی نیست که صرفا با اعداد و کلمات خوب بازی کند. بلکه باهوش کسی است که به طرزی هوشمندانه با همه فرصتها، موقعیتها و مسائل ناشی از محیط برخورد نماید.

هوشِ حقیقی به این معناست که مغزتان با تمامی جنبه های زندگی درگیر باشد؛ با مغزتان ورزش کنید؛ با مغزتان با اشخاص تماس بگیرید و رابطه برقرار کنید و سرانجام با آن و قلبتان دوست بدارید و عشق بورزید.

هوش انسان را به ده بخش تقسیم کرده اند: هوش خلاّق ـ هوش شخصی ـ هوش اجتماعی، ارتباطی ـ هوش معنوی ـ هوش فیزیکی ـ هوش حسّی ـ هوش جنسی ـ هوش عددی ـ هوش فضایی ـ هوش کلامی.»(۱۲)

معاصر نویسان موفق

به منظور آشنایی با نوشته های معاصر، آثار تنی چند از نویسندگان معاصر را به عنوان نمونه پیشنهاد می کنیم تا با مطالعه تدریجی این نوشته ها و نوشته های دیگر، به هم سطح شدن تدریجی با افق ذهنی نویسندگان موفق معاصر برسیم.

سید مهدی شجاعی

سید مهدی شجاعی، داستان نویس، روزنامه نگار و نویسنده معاصر و کارشناس رشته ادبیات دراماتیک است. برخی از آثار او عبارتند از: سانتا ماریا، غیر قابل چاپ، صمیمانه با جوانان وطنم، داستان سیستان، امروز بشریت، عشق به افق خورشید، رسم بر این است، من او، گزیده ادبیات معاصر، شکوای سبز، کشتی پهلو گرفته، از دیار حبیب، پدر عشق و پسر، بوی سبز پونه ها، بر محمل بال ملائک، وقتی او بیاید، والعادیات، اندوه برادر، سلام بر وحی، حکایت آن سر، خانه خودمان، دوست قهوه ای، در قصر ملک بانو، رزیتا خاتون، پرنده و شکارچی، خدا کند تو بیایی، آفتاب در حجاب و … .(۱۳)

جواد محدّثی

برخی از آثار ایشان عبارت است از: روایت انقلاب ۱ و ۲، چشم دل، هنر در قلمرو مکتب، از همدلی تا همراهی، از ساحل به دریا، اخلاق معاشرت، با اصحاب قلم، خط سبز سلوک، رواق روشنی، سینای نیاز، گامی در مسیر، مینای قلم و… .(۱۴)

سید ابوالقاسم حسینی (ژرفا)

از جمله آثار ایشان می توان به «بهشت ارغوان، بر ساحل سخن، بر بال قلم، هدیه ای از دوست و… اشاره کرد.

همچنین می توانید با مطالعه آثار نویسندگان دیگر از این دست به ویژه متون زیبای داستانی، ادبی، شعر نو و کهن، به پرورش ادبی ذهن خود بپردازید. در آینده، آثار دیگری از نویسندگان دیگر معرفی خواهیم کرد.

نویسنده شدن، هنر و فن است و لذا ورزیدنی است و با «مطالعه» و «نوشتن» می توان نویسنده شد. باید این آثار و آثار دیگر را مطالعه کنیم تا ماهیچه های ادبی ذهنمان ورزیده و قوی شود و بتوانیم ذهنی آفرینشگر و مفهوم ساز و سخن پرداز داشته باشیم. آن گاه با ذهن پرورش یافته خود بر آفرینش متنهای زیبا، بدیع و بی بدیل نایل شویم.

جان جیکس می گوید: «اگر نویسنده تمرین نکند و دائم ننویسد و خودش را وقف نویسندگی نکند، هرگز استعداد نویسندگی اش رشد نمی کند و به بلوغ نمی رسد.»(۱۵) و جکی کالینز می نویسد: «باید زیاد نوشت، خیلیها فقط حرف نوشتن را می زنند، اما رمز موفقیت در نوشتن است، نه در حرف زدن.»(۱۶) و «باید این را بپذیریم که روزی نویسندگان جوان موفق خواهند شد بر محدودیتهای خودشان فایق آیند و در نویسندگی به اوج برسند.»(۱۷)

نظرات
نام و نام خانوادگی  
آدرس ایمیل  
آدرس سایت