نایت ملودی » فرهنگ و هنر » سینما ، تئاتر ، تلویزیون » از بیژن استرس تا بیژن استار!

از بیژن استرس تا بیژن استار!
بیژن اشکور کیایی، پسر کلیپ «شیب، بام»، می گوید این کلیپ مسیر زندگی اش را عوض کرده اما درنهایت باعث اتفاقات خوب شده. او جالا بازیگر سریال «پایتخت» است.

شهاب حسینی چند سال پیش در یکی از مصاحبه هایش گفته بود در نوجوانی بسیار خجالتی بوده تا جایی که وقتی می خواسته در جمعی حرف بزند، از خجالت صورتش سرخ می شده. وقتی این را به بیژن می گویم، می گوید: «من هم دقیقا مثل او هستم، حتی در مدرسه یا جمع های دیگر وقتی می خواستم حرفی بزنم خجالت می کشیدم اما الان همه چیز دیگر برایم خیلی عادی شده.»

بیژن اشکور کیایی در حال حاضر ۱۷ ساله شده و دیگر مثل قبل اضطراب ندارد. ماجرای او را خیلی ها می دانند. شاید نام او برای بعضی ها آشنا نباشد اما وقتی حرف از کلیپ معروف «شیب، بام» به میان بیاید همه پسربچه ۹ ساله ای که معلمش از هول شدن او موقع درس جواب دادن فیلم گرفته را به یاد می آورند.

از بیژن استرس تا بیژن استار!

بیژن متولد یکی از روستاهای رامسر است اما در حال حاضر با خانواده اش در تنکابن زندگی می کنند و یک خواهر کوچک تر از خودش دارد. وقتی برای مصاحبه با او تماس می گیرم می گوید سر پلان سریال پایتخت است و می خواهد آخر شب که به خانه می رود با او تماس بگیرم. زمان مصاحبه اولین سوال را که از او می پرسم می گوید: «خانم ببخشید! اما من خیلی حرف زدن بلد نیستم.»

بیژن معروف شدن را دوست دارد و می گوید شهرت اذیتش نمی کند. اما در آینده اگر جایی برود که خیلی شلوغ باشد و مجبور شود، حتما عینک آفتابی می زند. گفت و گوی جالب ما را با آقابیژن مشهور به بیژن استرس که حالا قرار است بازیگر شود بخوانید.

آقابیژن! شما در زندگی شخصی خودتان هم دچار اضطراب و استرس هستید؟

الان نه دیگر، فکر نکنم خیلی این طور باشم. اما هرکسی در زندگی استرس دارد اما الان استرسم کمتر شده. من فکر می کنم در شرایط مختلف زندگی کسی نیست که اضطراب نداشته باشد و ترس در وجود همه آدم ها هست. من هم قبلا این طور بودم ولی نه در حد آن فیلم که آن طور نشان داده بود. الان هم در آن حد نیستم.

فکر می کنید چرا الان استرستان کم شده و نسبت به قبل کمتر اضطراب دارید؟ خودتان چه کارهایی کردید که ترس و استرستان کم شده؟

من از اول هم این طور آدمی نبودم. آن ماجرا، اتفاقی بود که افتاد و همه فکر کردند من واقعا آنطور هستم و با استرس به دنیا آمدم.

چرا آن روز که معلمتان فیلم گرفته بود آنقدر استرس داشتید؟

از بیژن استرس تا بیژن استار!

خیلی آن روز را یادم نمی آید. من آن زمان ۹ ساله بودم و زمان زیادی از آن می گذرد. البته فیلم چند سال بعدش پخش شد. واقعا یادم نمی آید چرا آن روز این طور شد. فکر کنم معلم اصلا آن قسمت را درس نداده بود و سوال می پرسید یا چیز دیگری که من یادم نمی آید. فیلم را هم همان زمان پخش نکرد، بعد از ۴-۳ سال پخش کرد. البته نمی دانم واقعا خود معلم فیلم را پخش کرد یا نه، فکر کنم آن فیلم را گرفت که به دوستان و رفقایش نشان بدهد و آنها فیلم را گرفتند و پخش کردند اما معلم خودش فیلم را گرفته و کار درستی نکرده بود.

فکر می کنید الان شما را در سریال «پایتخت» ببیند، چه احساسی دارد؟ به نظرتان از کارش پشیمان شده؟

نمی دانم، ولی شاید هم پشیمان نباشد چون با این کار باعث شد من معروف شوم و از آن راه من را به بازیگری رسانده. اگر این اتفاق نیفتاده بود و من بازیگر نشده بودم واقعا او را نمی بخشیدم، او خودش هم گرفتار عذاب وجدان شده بود، اما من هم بعد از اینکه بازیگر شدم و اتفاق های خوب برایم افتاد دیگر او را بخشیدم. البته تماس تلفنی هم با هم داشتیم، بعد از اینکه من در برنامه شب عید آقای علیخانی آمدم و حرف زدم شماره من را پیدا کرده بود. او خودش هم در منطقه ما زندگی می کند با من حرف زد و گفت برنامه علیخانی را دیدم و خوشحال شدم و از من معذرت خواهی کرد.

بعد از اینکه آن فیلم پخش شد گفته بودید که روحیه تان خراب شده بود و ترک تحصیل کردید. نمی خواهید دوباره ادامه تحصیل بدهید؟

از بیژن استرس تا بیژن استار!

من قول دادم که ادامه تحصیل بدهم و الان دوباره درس می خوانم. بعد از عید ثبت نام و درس خواندن را شروع کردم و الان هم مدرسه می روم. کلا شرایط زندگی من تغییر کرد، قصه من از یک مجله شروع شد که با من حرف زد و مرا کشف کرد. بعد از آن مجله خبری شبکه ۱ در اخبار سراغ من آمد و با من حرف زد و بعد از آن هم آقای علیخانی با من حرف زد و من را به برنامه اش دعوت کرد. الان هم دارم درس هایم را می خوانم و معلم هایم هم همه با هم خوب هستند.

زمان امتحان هایتان هم استرس داشتید؟

الان هنوز به امتحان هایم نرسیده ام. قبلا یک کم اضطراب داشتم اما الان برایم عادی شده و فکر نمی کنم هول شوم.

فکر می کنید چون الان سنتان بالا رفته و بزرگ شده اید استرستان کمتر شده؟

بله، این هم تاثیر داشته، اما ما اول در روستا زندگی می کردیم و آنجا محیطش فرق می کرد، بعد آمدیم شهر و فضای شهر و روستا خیلی با هم تفاوت می کند. در شهر آدم های زیادی هستند و نوع برخورد آنها متفاوت است. همه اینها باعث می شود روابط عمومی آدم بالاتر برود. وقتی با آدم های مختلفی برخورد می کنید که طرز فکرشان با شما تفاوت دارد از هرکدامشان یک چیز یاد می گیرید.

الان در مدرسه برخورد دوستان و همکلاسی هایتان چطور است؟

خیلی خوب است. همه دوست دارند با من عکس بگیرند و با من حرف بزنند. خیلی عجیب است و من حتی فکرش را هم نمی کردم. اتفاقا اصلا هم برایم سخت نیست و حس خوبی است که آدم معروف باشد.

بازیگری باعث نمی شود دوباره از درس و مدرسه عقب بیفتید؟

از بیژن استرس تا بیژن استار!

نه، امسال ثبت نام کردم و بعد از «پایتخت» امتحان هایم را می دهم. انشاا… از پاییز هم درس را به طور جدی شروع می کنم اما چون بعد از عید ثبت نام کره ام از درس ها عقب نیفتادم. البته معلم ها و مدیر آموزش و پرورش هم از من حمایت کردند و گفتند می توانی دوباره درست را بخوانی.

آن موقع که قرار بود به تلویزیون بروید و جلوی دوربین حرف بزنید چه حسی داشتید؟ فکر نمی کردید هول شوید؟

نه خیلی، البته اولش اصلا فکر نمی کردم برویم اما خدا خواست و رفتیم.

زمانی که بچه تر بودید و قبل و از آن فیلم هم استرس داشتید؟

کم و بیش آن طور بودم اما موقع مدرسه درسم خوب بود و نمی دانم آن روز چه اتفاقی افتاد.

در خانواده تان کسی بود که مثل شما استرس داشته باشد؟

نه.

هیچ وقت خانواده، دوستان یا حتی معلم های مدرسه تان به شما نگفت برای غلبه بر استرس و اضطرابتان پیش مشاور بروید؟

نه، من آن موقع بیمار نبودم، کلا هم همیشه اضطراب نداشتم، فقط یک اتفاق افتاد و آن طور شد.

برایمان از سریال پایتخت بگویید، چقدر این کار را دوست دارید؟

خیلی زیاد، من فضای این سریال را خیلی دوست دارم و از آن راضی ام. فقط می توانم بگویم دست همه درد نکند.

قبلا از اینکه ماجرای بازی شما در «پایتخت» مطرح شود خودتان این سریال را می دیدید؟

بله، من کلا سریال «پایتخت» را دنبال می کردم اما در خواب هم نمی دیدم یک روز در این سریال بازی و با بازیگرهایش کار کنم و کنار آنها باشم. الان هم در «پایتخت» نقش پسر همسایه را بازی می کنم که از سربازی برگشته و دنبال کار می گردد و با نقی و ارسطو بازی می کنم. البته آقای تنابنده اول گفتند نقش پسر بهبود را بازی می کنم اما چون خود بهبود هم نبود نقش من را عوض کردند. شب عید آقای تنابنده گفت من نقش پسر بهبود را بازی می کنم اما بعد از چند شب اخبار نشان داد بهبود نیست و من هم گفتم حتما من هم دیگر نیستم و ناراحت شدم اما خدا را شکر آقای تنابنده به قولش عمل کرد و دستش هم درد نکند. از آقای مقدم هم واقعا تشکر می کنم که من را در سریال قبول کردند.

چقدر از موفقیت و بازیگر شدنتان را مدیون آقای تنابنده هستید؟

خیلی زیاد، حداقل ۵۰ درصد را مدیون ایشان هستم ولی آقای علیخانی هم من را به برنامه اش دعوت کرد و اصل برنامه را آقای علیخانی چید و بعد آقای تنابنده این پیشنهاد را داد. همه دست به دست هم دادند و به من کمک کردند. نمی توانم بگویم کدامشان بیشتر یا کمتر من را تشویق کردند. همه به من لطف کردند.

امیدوارم که موفق باشم. البته اول از همه خدا به من کمک کرد و کار خدا بود. شاید قبل از عید من می گفتم چقدر بدبخت هستم؛ این همه آدم چرا باید فیلم من را ببینند و همه مسخره ام کنند، اما بعد از عید واقعا خدا خیلی کمکم کرد. مسخره کردن آدم ها واقعا خیلی بد است. جالب است دیدگاه مردم عوض شده. این زور دارد که قبلا یکی مثل من را مسخره می کردند اما حالا که معروف شده ام دیگر کسی حرفی به من نمی زند. این خوب است اما اخلاق مردم عجیب است.

خیلی از هم سن و سال های شما دوست دارند بازیگر شوند، شما خودتان هم دوست داشتید بازیگر شوید؟

من خیلی به این موضوع فکر نکرده بودم اما فکر هم نمی کردم که یک روزی بازیگر شودم، اما بعد از اینکه آقای تنابنده بعد از آن برنامه آقای علیخانی اعلام کردند که من در سریال «پایتخت» بازی می کنم حس خیلی خوبی داشتم و خوشحال شده بودم. بعد از آن روز شرایط زندگی من عوض شد و در زندگی ام خیلی خوب شدم.

یعنی حتی آن ماجرای کلیپ «شیب،بام» هم برایتان تاثیر مثبتی داشت؟

بله، خیلی بعد از آن روز و حالا که دیگر بازی می کنم آن ماجرا را فراموش کرده ام و دیگر مثل آن موقع از آن ماجرا و کلیپ ناراحت نیستم.

فکر می کنید آن کلیپ باعث شد شناخته شوید و بعد هم جلوی دوربین بروید؟

بله، اگر آن کلیپ نبود شاید من الان اینجا نبودم. درست است که من آن موقع خیلی اذیت شدم و ناراحت بودم اما بعدش اتفاق خوبی برایم افتاد و فکر می کنم همه اینها کار خدا بود که این طور برای من خواست. من به خاطر آن کلیپ از زندگی ام و خودم ناراحت بودم و اذیت می شدم اما همان کلیپ باعث شد مسیر زندگی ام عوض شود.

الان اگر کسی باز هم شما را بیژن استرس صدا کند ناراحتی نمی شوید؟

نه دیگر اصلا، این لقب را هم همان معلم برای من درست کرد اما الان کسی دیگر نمی گوید، اگر هم بگویند دیگر واقعا برایم فرقی نمی کند و مهم نیست.

بازیگری برایتان سخت نیست؛ دیالوگ حفظ کردن و جلوی دوربین رفتن؟

نه، خدا را شکر سخت نیست و چند صحنه ای که از من گرفتند خوب بوده و از من راضی بودند. البته بازیگرهای این سریال هم خیلی من را همراهی کردن؛ آقای تنابنده، ارسطو، خانم رامین فر و خانم نصرتی. خود آقای مقدم هم خیلی هوای من را دارند. همه به من کمک می کنند و روحیه می دهند.

دیالوگ حفظ کردن هم خیلی برایم سخت نیست. چند بار می خوانم و ۳-۲ بار تمرین می کنیم و بعد فیلمبرداری می کنند. البته آن روزهای اول یک کم اضطراب داشتم اما الان برایم جا افتاده. تا الان همه چیز خوب بوده، حالا بعد را نمی دانم چه می شود. بازیگری سختی های خودش را دارد اما برای من سخت نیست چون من در شرایط سخت تر این همه کار کردم و قبلا در کار گچ کاری بودم، فکر نمی کنم اذیت شوم.

فکر می کنید بازیگری را ادامه بدهید؟ به نظرتان بازی در سریال «پایتخت» در آینده تان تاثیر می گذارد؟

نمی دانم، ولی خدا کند اتفاق خوبی بیفتد. من خودم دوست دارم بازیگری را ادامه بدهم و باز هم بازی کنم ولی باز هم هرچه خدا بخواهد. من الان به بازیگری علاقه پیدا کرده ام و در جو خیلی خیلی خوبی قرار گرفته ام. سریال «پایتخت» و همه کسانی که آنجا با هم کار می کنند را خیلی دوست دارم. آنجا همه با هم رفیق و مهربان هستند و جو خوبی وجود دارد.

خانواده تان با بازیگر شدن شما مخالفتی نداشتند؟

نه اصلا، همه من را حمایت می کنند و دستشان درد نکند. بازیگرها و دوستانم همه تشویقی می کنند و به من روحیه می دهند و حمایت همه جانبه می کنند. پدر و مادرم هم مخالفتی نداشتند. اصلا آرزویشان این بود که من بازیگر شوم و الان هم خیلی خوشحال هستند که من بازیگر شده ام. همین که پدر و مادر آدم خوشحال باشند برای خودش بس است.

تاریخ: 26 ژوئن 2015
نویسنده: رضا ایرانی
نظرات
نام و نام خانوادگی  
آدرس ایمیل  
آدرس سایت