نایت ملودی » فرهنگ و هنر » موسیقی » موسیقی ایران » اخبار موسیقی ایران » مصاحبه ای شنیدنی با بادیگارد مرتضی پاشایی!
مصاحبه ای شنیدنی با بادیگارد مرتضی پاشایی!
محمود گل‌محمدی بادیگارد سابق مرتضی پاشایی از این خواننده و خاطرات تلخش می‌گوید:
در روزهایی که  مرتضی پاشایی در بستر بیماری بود، بیش از هر کس دیگری در تیررس اهالی رسانه و اهالی موسیقی بود. یک‌جورهایی سنگ صبور همه می‌شد و هیچ‌کس اشک‌هایش را در روز فوت پاشایی در مقابل بیمارستان بهمن از یاد نخواهد برد.
محمود گل‌محمدی دیگر، چهره آشنایی برای بسیاری از چهره‌های موسیقی وهنر است. او خیلی زود توانست برای خودش نامی دست و پا کند. گل‌محمدی یکی از معروف‌ترین بادیگارد‌های شخصی هنرمندان و خواننده‌های ایرانی است که توانست در کنار مرتضی پاشایی تا لحظه آخر بماند و در لحظات سخت زندگی‌اش در کنارش باشد. بااو درباره آن روزها و شاخصه‌های یک بادیگارد خوب و چگونگی ورودش به این حوزه گپ زدیم.
محمود گل‌محمدی. معروف به محمود سکیوریتی. بادیگارد شخصی مرحوم مرتضی پاشایی متولد ۲۲/۵/۶۵ و دو روز از مرحوم پاشایی کوچک‌تر بود او یکی از دوستان و همراهان همیشگی مرتضی بود و خاطرات نابی از همراهی با او دارد.
مرتضی پاشایی را از چه زمانی می‌شناختی؟
از حدود شش سال پیش از طریق آقای مهدی کرد مرتضی را می‌شناختم. از دو سه سال پیش به صورت رسمی با ایشان همکاری می‌کردم و در سال آخر حیات ایشان در تمام لحظات همراه‌شان بودم.
 
خودت چه ورزش‌هایی را کار کرده‌ای؟
کشتی و جودو کار کرده‌ام.
 
مقام و رتبه هم داشتی؟
در سطح کشوری عمدتا مقام‌هایی را داشتم و توانستم به مرور پیشرفت کنم.
مرتضی پاشایی هر وقت تو را در کنسرت‌هایش معرفی می‌کرد، از دیالوگی ثابت استفاده می‌کرد و می‌گفت بر خلاف چهره خشن و ظاهری اخمو، قلبی کوچک و مهربان داری. این جمله خیلی در مورد تو استفاده می‌شود.
رابطه کاری من و مرتضی واقعا به یک دوستی عمیق منجر شده بود. این اواخر فقط چهار، پنج نفر بودیم که به مرتضی نزدیک بودیم و همه زمان‌مان را با هم می‌گذراندیم. مهدی کرد، مهدی طیبی، مصطفی پاشایی، عباس باران و من. تقریبا همه وقت‌مان با هم می‌گذشت. به‌خاطر شرایط روحی مرتضی همیشه در جمع‌های ما بگو و بخند بود. یک بار یادم نمی‌رود، مرتضی به من گفت که محمود تو خیلی خوش مشرب و خنده‌رو هستی.
من هم زمانی که حالم خوب بود دقیقا مثل تو بودم ولی حیف که الان بیمارم و نمی‌توانم پا به پای تو جلو بیایم. شاید این شوخ طبعی‌های من را در جمع‌های خودمانی دیده بود که باعث شده بود این دیالوگ‌ها را در کنسرت‌ها در مورد من به کار ببرد.
 
 بزرگ‌ترین شاخصه‌های یک بادیگارد موفق چیست؟ 
من فکر می‌کنم که وظیفه‌شناس بودن مهم‌ترین فاکتور یک بادیگارد خوب است. او باید با برنامه‌ریزی درست و سالم، بتواند در بهترین نوع ممکن خودش را با فضای کار و اطرافش وفق دهد. مصاحبه ای شنیدنی با بادیگارد مرتضی پاشایی!
تو هم از آن بادیگاردهایی بودی که همیشه اخم می‌کردی؟
اتفاقا همه می‌دیدند که در کنسرت‌های مرتضی من همیشه تنها کسی بودم که همیشه لبخند روی صورتم بود، مگر در شرایط خاص. در برخی اوقات باید بادیگارد جذبه داشته باشد تا بتواند وظایفش را درست انجام دهد.
در دوران کاری با مرتضی پاشایی جایی شد که مداخله کنی و کار به خشونت بکشد؟
زنده‌یاد مرتضی پاشایی انسان بسیار بی‌حاشیه‌ای بود. طرفداران و مردم هم قلبا مرتضی را دوست داشتند. بادیگارد بودن هم صرفا به درگیری جسمی و محافظت فیزیکی خلاصه نمی‌شود. یک بادیگارد باید به خوبی بتواند هم از لحاظ فکری و هم از لحاظ امنیتی بهترین شرایط را برای چهره حفاظت شده‌اش به وجود بیاورد. در مورد مرتضی هم همیشه ما سعی‌مان بر این بود که بتوانیم بهترین شرایط را برای آرامش او بسازیم و در همه حال پیگیر موضوعات کاری‌اش شویم تا مرتضی در نهایت آرامش بتواند به کارش ادامه‌دهد.

قهرمان زندگی تو چه کسی است؟ کسی که همیشه از او یاد گرفتی و نسبت به او علاقه داشتی.
من از خیلی‌ها، خیلی چیزها یاد گرفتم. قهرمانان و افراد زیادی بودند که روی من تاثیر گذاشتند و از هر کدام چیزی آموختم. مثلا همین مرتضی خدابیامرز به من یاد داد که تا آخرین لحظه باید مقاومت کنی و صبر داشته باشی. مرتضی تا آخرین لحظه تسلیم نشد و مبارزه کرد. مرتضی برای من یک سوپر استار بود. جناب تختی و آقای روح‌الله‌داداشی که از افتخارات محل‌مان نیز هستند، آقای حمید سوریان و رسول خادم و خیلی‌های دیگر قهرمان‌های زندگی من هستند.
من همیشه انتظار داشتم که  جان سینا قهرمان زندگی یک بادیگارد باشد!
پهلوانان مملکت خودم را همیشه بیشتر و بهتر شناخته‌ام و از آنها چیز یاد گرفته‌ام تا غربی‌ها. ایرانی‌ها برایم اسوه پهلوانی بوده‌اند و همین باعث شده بیشتر شیفته‌شان شوم.
 
درباره ورزش‌ها و برنامه روزانه‌ات به ما بگو. سبک زندگی یک بادیگارد در حد تو چگونه است؟
 من برنامه ورزشی خاص خودم را دارم. کوهنوردی و پیاده‌روی جزء روتین زندگی من است. بدنسازی و دفاع شخصی را هم پیش می‌برم. از روزی که مرتضی به بخش‌ ای‌سی‌یو منتقل شد واقعا شرایط روحی بدی داشته‌ام و دیگر نتوانستم به آن دوران اوج برگردم. اما به لطف دوست خوبم آقای محمود گودرزی در حال برنامه‌ریزی برای شروع دوره حرفه‌ای ورزش و بدنسازی هستم که به مرور بیشتر و قوی‌تر به آنها خواهم پرداخت تا بتوانم باز هم به آن فیزیک قوی برسم.
 
بعد از آن اتفاق تلخ برای مرتضی، آیا پیشنهادی برای کار جدید به تو شده؟
 بله؛ ولی متاسفانه اصلا روحیه خوبی ندارم و نمی‌توانم فعلا به این موضوعات فکر کنم. متاسفانه زندگی جنبه بد و تلخ‌اش را به ما نشان داد و باعث شد مدت زیادی را تحت تاثیر این موضوع باشیم و لحظات تلخی را سپری کنیم. به هر حال ما سال‌های زیادی را با هم سر کرده بودیم و برایمان کار راحتی نیست که بتوانیم آن همه خاطره را فراموش کنیم ولی راضی هستیم به رضای خدا و امیدوارم هر چه زودتر بتوانیم در زندگی جدید خودمان را بیابیم.
نظرات
30 جولای 2015 :: ساعت 15:22
شیلا

الان داره چیکار میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نام و نام خانوادگی  
آدرس ایمیل  
آدرس سایت