دختران حوا

اخیر سریال از تلویزیون پخش شد با عنوان “دختران حوا” دخترانی که ۲۵ سال پیش توسط فردی از پدر و مادر اصلی خود جدا شده و هر یک در خانواده ای کاملا متفاوت بزرگ شده اند .

بالاخره بعد از ۲۵ سال، یک مددکار اجتماعی به زندگی این دختران وارد می‌شود و با پیگری های مداوم رمز و راز زندگی آنها را کشف می کند. این مددکار با فردی با نام ثریا آشنا می شود که در زندان به سر می برد  و بعد از مدتی راز زندگی این دختران را از زبان ثریا می شوند و در صدد است که آنها را نیز از این موضوع مطلع کند و به همین جهت وارد زندگی آنها می شود .

این سریال  را می توان از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار داد، چرا که داستان این سریال به جنبه های مختلفی از زندگی این دخترها می پردازد و هر کدام می تواند درس مهمی برای زندگی ما انسان ها باشد .

سکانس اول: انعکاس اعمال

ثریا که ۲۵ سال پیش در یک بیمارستان به عنوان پرستار مشغول به کار بوده است، ناگهان  در حالی که باردار است با مرگ شوهر خود مواجه می شود. در همین شرائط توجه یکی از پزشکان بیمارستان به او جلب می شود و بعد از مدتی از ثریا خواستگاری می کند .

پزشک برای ازدواج با ثریا شرائطی را مطرح می کند که یکی از آنها سقط کردن بچه ای است که او در شکم دارد، قبول این موضوع برای ثریا بسیار سنگین است، اما بالاخره تن به این کار می دهد و برای اینکه با آن مرد ازدواج کند، بچه خود را سقط می کند .

اما در این میان اتفاقاتی رخ می دهد و نظر آن پزشک در مورد ازدواج با ثریا تغییر می کند و برای رسیدن به پول و ثروت با دختر رئیس بیمارستان ازدواج می کند و بعد از مدتی صاحب یک فرزند می شوند، ثریا که طاقت دیدن این صحنه ها را ندارد، تصمیم به انتقام می گیرد و با عوض کردن دختر آن پزشک با دو دختر  دیگر، حس انتقام خود را عملی می کند .

زمان می گذرد و اکنون بعد از بیست و پنج سال جوانی به خواستگاری دختر آن پزشک می آید که تنها هدف او ثروت پدر دختر است و بعد از ازدواج با او ، یک بار دیگر نیز ازدواج می کند و زندگی جدیدی را تشکیل می دهد، دختر پزشک در حالی که باردار بوده با شنیدن خبر ازدواج مجدد همسرش به بیمارستان منتقل می شود و در اثر فشار عصبی که به او وارد می شود   فرزندش سقط می شود و به او خبر می دهند که برای همیشه بچه دار نمی شود .

مولای متقیان در روایتی در توضیح این آیه شریفه اینگونه می فرمایند: ( در این عالم به احدى خوبى یا بدى نکردم . گفتند : شما بدى نداشتید ، اما چرا مى‏فرمایید : به احدى خوبى نکردم ؟ شما دریاى خیر هستید و این همه خدمت کرده‏اید ؟ حضرت فرمودند : هر خوبیى کردم ، به خودم خوبى کردم

این قصه طول و دراز که با شکل های مختلف بارها و بارها در اطراف ما اتفاق می افتد پرده از یک قانون و سنت الهی به نام انعکاس اعمال بر می دارد، قانونی که بیان کننده این مسئله است که انسان ها نتیجه و انعکاس اعمال و رفتار خود را مشاهده می کنند، حال این انعکاس اعمال گاهی در دنیا  و گاهی نیز در آخرت اتفاق می افتد، البته انعکاس اعمال در دنیا کامل نیست چرا که دنیا ظرفیت انعکاس کامل اعمال ما را ندارد و به همین جهت در آخرت ما به صورت کامل شاهد بازتاب اعمال خود خواهیم بود .

خداوند متعال در آیات متعددی به این سنت الهی اشاره می کند که از جمله آنها این آیه شریفه است که می فرماید:

(إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها: اگر نیکى کنید، به خود نیکى کرده‏اید، و اگر بدى کنید، به خود [بد نموده‏اید])(الإسراء: ۷)

به همین جهت است که مولای متقیان در روایتی در توضیح این آیه شریفه اینگونه می فرمایند:

(در این عالم به احدى خوبى یا بدى نکردم. گفتند: شما بدى نداشتید، اما چرا مى‏فرمایید: به احدى خوبى نکردم؟ شما دریاى خیر هستید و این همه خدمت کرده‏اید؟ حضرت فرمودند: هر خوبیى کردم، به خودم خوبى کردم.)(سخنرانی استاد انصاریان)

توجه به این قانون الهی می تواند آثار شگفتی در زندگی فردی و اجتماعی ما به جای بگذارد، چرا که اگر آدمی یقین داشته باشد که انعکاس رفتار و اعمال او در مرحله اول گریبانگیر خود او می شود به بهترین شکل بر اعمال خود مدیریت می کند، تا ضرری را متحمل نشود.

سکانس دوم: نقش خانواده در تربیت دختران حوا

در قسمت های مختلف سریال، مخاطب با اهمیت نقش خانواده و اجتماع آشنا می شود و اینکه چه طور  محیط های مختلف می تواند در تربیت انسان و شکل گیری شخصیت او موثر باشند .

چنانچه در این سریال مشاهده می شود، دختران حوا با قرار گرفتن در موقعیت های مختلف سه شخصیت کاملا متفاوت را تجربه کرده‌اند و این حکایت از نقش به سزای محیط و جامعه در تربیت افراد دارد .

در این میان نقش خانواده ها در تعلیم و تربیت حرف اول را می زند و این خانواده ها هستند که می توانند مسیر زندگی یک فرد را صدها درجه تغییر دهند و او را به مسیر هدایت و یا مسیر انحرافی و شقاوت راهنمایی کنند .

به همین جهت است که در روایات اسلامی به اهمیت خانواده در تربیت و تعلیم فرزندان بسیار سفارش شده است تا جایی که مهمترین عامل انحراف انسان از آئین اسلام و گرایش به ادیان دیگر خانواده و والدین  معرفی شده است:

(قَالَ النَّبِیُّ ص کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَى الْفِطْرَهِ حَتَّى یَکُونَ أَبَوَاهُ یُهَوِّدَانِهِ وَ یُنَصِّرَانِهِ: هر فرزندی که متولد می شود بر فطرت خداپرستی و خداجوئی به دنیا می آید و پرورش می یابد تا زمانی که پدر و مادرش او را بنابر دین یهودی یا مسیحی بزرگ کنند و او را به سوی یهودیگری و یا مسیحی گری بکشانند.)(بحار الانوار، ج ۳، ص ۲۸۲)

انسان ها نتیجه و انعکاس اعمال و رفتار خود را مشاهده می کنند ،حال این انعکاس اعمال گاهی در دنیا و گاهی نیز در آخرت اتفاق می افتد، البته انعکاس اعمال در دنیا کامل نیست چرا که دنیا ظرفیت انعکاس کامل اعمال ما را ندارد و به همین جهت در آخرت ما به صورت کامل شاهد بازتاب اعمال خود خواهیم بود

اما توجه به این نکته لازم است که خانواده در عین حال که نقش مهمی در تربیت انسان دارد نمی تواند به عنوان علت اصلی و تام قلمداد شود و افراد به بهانه اینکه خانواده آنها منحرف بوده اند، شانه از زیر بار مسئولیت انسانی خود خالی کنند و اقدام به انجام هر کاری کنند، چرا که عوامل مهم دیگری نیز در تربیت یک فرد دخیل است و که از جمله، اختیار و ارده خود انسان می باشد، چنانچه در طول تاریخ فرزندان بسیاری در خانواده ای فاسد و منحرف زندگی می کردند اما با اراده و اختیار خود راه درست را انتخاب  کرده و همرنگ  خانواده خود نشده اند.

از آن طرف نیز افرادی در خانواده های کاملا الهی و مذهبی متولد شده اند اما با اختیار و اراده خود و همچنین عوامل دیگر راه گمراهی و ضلالت را پیش گرفته و در دریای فساد و تباهی غرق شده اند که از جمله مصادیق بارز این موارد پسر حضرت نوح بود که قران مجید پیرامون  او اینگونه می فرماید:

(قالَ سَآوی إِلى‏ جَبَلٍ یَعْصِمُنی‏ مِنَ الْماءِ قالَ لا عاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلاَّ مَنْ رَحِمَ وَ حالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ فَکانَ مِنَ الْمُغْرَقینَ: گفت: «به زودى به کوهى پناه مى‏جویم که مرا از آب در امان نگاه مى‏دارد.» گفت: «امروز در برابر فرمان خدا هیچ نگاهدارنده‏اى نیست، مگر کسى که [خدا بر او] رحم کند.» و موج میان آن دو حایل شد و [پسر] از غرق‏شدگان گردید.)( هود :  ۴۳)

خلاصه کلام آنکه در این نوشته به دو عامل مهم برای رسیدن به موفقیت و سعادت اشاره شد، اول اینکه یقین کنیم که زندگی ما نتیجه بازتاب اعمال و رفتار ماست و اگر می خواهیم یک زندگی خوب و لذت بخش را تجربه کنیم باید این قانون را سر لوحه زندگی خود قرار بدهیم .

و عامل دوم برای رسیدن به خوشبختی و سعادت این است که هیچ گاه اجازه ندهیم که شرائط و محیط  زندگی ،شخصیت ما را دگرگون کند و همیشه با تفکر و توکل به خداوند متعال بهترین گزینه ممکن را انتخاب کنیم  .

نظرات
نام و نام خانوادگی  
آدرس ایمیل  
آدرس سایت