مرتبط با این مطلب

وقتی پوستر تبلیغاتی فیلم “پرویز” را می بینیم، با تکه های همسان و ثابتی از زندگی روزمره مردی با هیکلی چاق مواجه می شویم که در یک خانه خالی، پشت یک میز دونفره به تنهایی نشسته است و با راکت پینگ پنگی بازی می کند. در تک تک این نماها وضعیت پرویز با تغییر کوچکی تکرار می شود و او را مردی می نمایاند که به دلیل وضعیت خاص جسمانی اش و سنگینی بیش از حدش تمایلی به تکان خوردن و حرکت ندارد و ترجیح می دهد همواره در همان موقعیتی که هست، باقی بماند.

فیلم پرویز

فیلم پرویز

همین رویکرد شخصیت است که منجر به روایتی کند و ساکن از زندگی ملال آور و کسالت بار مردی می شود که مدام به خاطر انفعال و بی عرضگی اش مورد تحقیر قرار می گیرد و با وجود هیکل بزرگش آنقدر آرام و بی آزار است که اصلا به چشم نمی آید و همیشه به حاشیه رانده می شود. صدای هن و هن نفس پرویز که به بخشی از افکت دائمی فیلم تبدیل می شود، او را به عنوان کسی نشان می دهد که انگار مدام در حال تحمل فشار یک بار سنگین است که در طول زمان به آن به عنوان یکی از همان اتفاقات عادی روزانه اش عادت کرده است.
ماجرا از جایی شروع می شود که یک اتفاق ساده ریتم عادی و تکراری زندگی روزمره اش را به هم می زند و او را مجبور می کند تا از جای ثابت همیشگی اش بلند شود و موقعیتی را که سالها به آن عادت کرده، ترک کند و در وضعیت جدیدی که آن را نمی شناسد، قرار بگیرد و همین ترس از تغییر پس از پنجاه سال کارهای تکراری که به آیینی روزانه تبدیل شده اند، او را به آدم دیگری تبدیل می کند که دست به عصیانی هولناک و ویرانگر می زند.
انگار تازه بعد از اینکه از خانه پدری و محل زندگی همیشگی اش بیرون انداخته می شود و اطرافیانش به طرز بی رحمانه ای او را از جمع خود می رانند و مثل یک غریبه با او برخورد می کنند، متوجه وضعیت غیرعادی خودش می شود و احساس می کند که در تمام این سالها مورد سوء استفاده و استثمار دیگران قرار گرفته است و تصمیم می گیرد از آدمی مهربان و دوست داشتنی به موجودی خشن و خطرناک تبدیل شود و دست به آزار و عذاب دیگران بزند تا انتقام نادیده انگاشتن خود را از دنیای پیرامونش بگیرد.
این میل پرویز به حفظ وضعیت پایدار خود را حتی می توان در چهره سنگی و خشک لوون هفتوان نیز دید که به طرز تحسین برانگیزی نقش پرویز را بازی می کند و در کل فیلم چنان حالات چهره اش را ثابت و بدون تغییر نگاه می دارد که انگار از بس مورد بی تفاوتی قرار گرفته، دیگر نمی تواند نسبت به هیچ چیزی احساسی را نشان دهد و همین خنثی و بی حالت بودن چهره اش خشونتی را که به آن دست می زند، ترسناک تر می کند.
مخصوصا که با آن هیکل درشت و چاقش و راکت پینگ پنگی که مدام در دست دارد، به کودکی می ماند که همه کارهای شرورانه اش نوعی لجبازی و سرکشی بچگانه برای جلب توجه دیگرانی به نظر می رسد که به او بی اعتنایی کرده اند و دست از دوست داشتن وی برداشته اند و به همین دلیل است که در تمام لحظاتی که پرویز دست به خشونت می زند، احساس می کنیم اگر جامعه بی رحم اطرافش کمی با او مهربان تر بود، او هنوز در حال بازی با کودکانی بود که انگار به دنیای آنها تعلق بیشتری دارد تا جهان خشن بزرگسالان.
مجید برزگر این پروسه تحول درونی پرویز را در دل روایتی آرام و ملایم از زندگی روزمره نشان می دهد که به کمک سبک بصری موجز و معنادارش تنش های محبوس و بحران های انباشته در آن را از لایه های زیرین روزمرگی بیرون می کشاند. از این رو فیلم از مجموعه ای از نماهای تکراری و مشابه در قالب برداشتهایی طولانی و ساکن تشکیل شده که نوع زاویه و اندازه دوربین در آن ثابت است اما با کوچکترین تغییر در میزانسن معنای متفاوتی را عیان می کند. همان چیزی که عصاره آن را می توان در پوستر تبلیغاتی فیلم که به آن اشاره شد، دید.
آشکارترین و مهم ترین نمونه اش همان نمای ثابت و از روبرو از میز غذاخوری در خانه پدر است که بارها می بینیم پرویز همیشه در صندلی سمت راست و پدرش در مقابلش می نشیند. پس در صحنه اوج فیلم وقتی پرویز برای اولین بار از قاعده آشنا و ثابت این نما پیروی نمی کند و روی صندلی پدرش می نشیند، این جابجایی میان پدر و پسر تغییر موقعیت پرویز از جایگاه یک فرد فرودست و مطیع به یک فرد برتر و قدرتمند را نشان می دهد.
با چنین رویکردی روند استحاله هولناک پرویز به عنوان بخشی عادی از زندگی روزانه نشان داده می شود و همین موضوع ، خشونت و تلخی و هراس آن را تکان دهنده تر و موثرتر می کند و به آن عمق بیشتری می بخشد. زیرا می بینیم که چطور حس فروخورده تنهایی و نادیده گرفته شدن در وجود آدمی می تواند به طرز وحشتناکی از دل ملالت و رخوت و روزمرگی فوران کند و به ویرانی و فروپاشی فرد و جامعه پیرامونش منجر شود و عواقب هراس انگیزی به دنبال داشته باشد.
تماشای فیلم “پرویز” برای کسانی که به دنبال آثاری خاص و متفاوت هستند که قلب و ذهن آنها را برای مدتها درگیر خود کند، تجربه ای دیدنی و لذت بخش است که حیف است شانس دیدن آن از دست برود.

تاریخ: 25 نوامبر 2014
نویسنده: رضا ایرانی
نظرات
نام و نام خانوادگی  
آدرس ایمیل  
آدرس سایت