نایت ملودی » فرهنگ و هنر » هنر و ادب » ادبیات » شعر » اشعار تاسوعای حسینی

اشعار تاسوعای حسینی

آبی نبود اگر که تو دریا نمی شدی
مشکی نبود اگر که تو سقّا نمی شدی

 

حالا که  مثل نور شدی و قمر شدی
ای کاش هیچ وقت تو پیدا نمی شدی

 

این تیر با نگاه نظر می زند تو را
حالا نمی شد این همه زیبا نمی شدی؟!

 

می خواستی که تیر نگیرد تنِ تو را
کاری نداشت، خوش قد و بالا نمی شدی

 

تو جمع خیمه بودی و تقسیم کردنت
ور نه در این مزار کمت جا نمی شدی

 

پیش قد حسین، تمامت شکسته بود
تقصیر تو نبود اگر پا نمی شدی

 

اشعار تاسوعا و عاشورا, شعر تاسوعا

اشعار تاسوعا

 

مشک بر دوش به دریا آمد

همه گفتند که موسی آمد

 

نفس آخِر ماهی­ها بود
ناگهان بوی مسیحا آمد

 

‏از سر و روی فرات، آهسته
موج می ریخت که سقا آمد

 

‏او قسم خورده که سقا باشد
آن زمانی که به دنیا آمد

 

‏دست بر زیر سرِ آب نبرد
علقمه بود که بالا آمد

 

‏کاش آن تیر نمی آمد، حیف
از بد حادثه امّا آمد

 

‏انکسار از همه جا می بارید
از حرم شاه حرم تا آمد

 

‏داشت آماده هجرت می شد
که در این فاصله زهرا آمد

 

از دل علقمه زیبا می رفت
‏مثل آن لحظه که زیبا آمد

 

اشعار تاسوعا و عاشورا, شعر تاسوعا

اشعار تاسوعا

 

افتادی از بلندی و آقا سرت شکست
ته مانده های زخمی بال وپرت شکست

 

وقتی عمود آمد وشقّ القمر که شد
تیر کمان میان دو چشم ترت شکست

 

با نیزه های لشگریان زیر و رو شدی
در زیر نیزه ها به خدا پیکرت شکست

 

در لحظه ای که تا شدی و دست وپا زدی
سقا کنار خیمه قد خواهرت شکست

 

بر روی پای فاطمه گفتی بیا اخا
بنگر به نیزه ای کمر لشگرت شکست

 

یک یا حسین گفتی و زینب دلش گرفت
آن لحظه عاقبت نفس آخرت شکست

نظرات
نام و نام خانوادگی  
آدرس ایمیل  
آدرس سایت