ابوالفضل پور عرب را همه می شناسند.البته نه همه ی امروزی ها. بلکه آنهایی که در دهه ۷۰ یا ۶۰ با فیلم های ابوالفضل پورعرب انس گرفته اند. در روزگاری که سینما و تلویزیون ما به فکر پول نبود و ستاره ها احترام خاص خود را داشتند،این بازیگر برای خود یک پا آلن دلون بود.اما سال های زیادی گذشته و پورعرب دیگر قهرمان سال های دور نیست. در برنامه زنده هفت این بازیگر گلایه های زیادی داشت که شنیدنشان خالی از لطف نیست.
ابوالفضل پورعرب
این بازیگر سینما در جدیدترین اظهارنظرش گفت: دغدغه من بازی نیست اما سینما هست و انشاالله اگر بشود، خودم فیلم میسازم. دلم میخواهد در جو بهتری و با آرامش کار کنم.
پورعرب درباره غیبتاش در سینما گفت:من نرفته بودم که بخواهم بیایم. در اصل این تعابیری بود که رسانههای زرد برای من کردند. بیتاثیر هم نبود که برخی تماس نمیگرفتند تا حتی حالم را بپرسند.
این بازیگر که شامگاه جمعه (۱۴ شهریور ماه) در برنامه تلویزیونی هفت حضور پیدا کرد، ادامه داد: من به واسطه اجابتی که باید در برابر شما مردم داشته باشم، مقابل شما هستم و باید بگوییم که دعاهای شما مردم بود که مرا نجات داد، البته پزشک هم بسیار موثر است اما دعاهای شما نیز موثر بود و من از شما ممنونم.
ابوالفضل پورعرب
او که مدتی از بیماری سرطان رنج میکشید، گفت: سه بار در بیمارستان بستری شدم که پزشکان برای سومینبار بیماری مرا خوش خیم اعلام کردند و خوشبختانه به خیر گذشت.
پورعرب درباره ادامه کارش توضیح داد: واقعا میترسیدم کارم را شروع کنم. چون فیلمهایی که دیدم آن چیزی نبود که من دوست داشته باشم. دههای که من وارد سینما شدم، دههای بود که باید باید به خواستگاری میرفتی و با پدر دختر دعوا می کردی تا تو را به خانهاش راه بدهد. در دههی دوم دختر و پسر یکدیگر را بیرون می دیدند، این سینمای مطلوبی برای من نیست چون تمام رسانهی ما اینترنت و کامپیوتر نیست. شبکه فیس بوک برای ما نیست.
این بازیگر ضمن اعلام اینکه صفحهای در شبکه اجتماعی فیس بوک ندارد، گفت: تا کنون ۶ سایت به نام من است که من از هیچکدام شان خبر ندارم. سایت من صداوسیماست و توقع دارم آن سازمان جواب مرا بدهد.
او ضمن انتقاد از انتشار خبر فوتش در صداوسیما گفت: زمانی که در یک برنامه شرکت میکنم و خبر فوت من را در آن اعلام میکنند با وجود این همه دوست و آشنا در این سازمان برای من سوال پیش میآید. ما هم پدر، مادر، فرزند و … داریم.
هیچکس نگفت که او سرطان دارد و هر کدام مثالی زدند، یکی گفت معتاد است، ایدز داشته و…. هیچکس این خبر را تکذیب نکرد. مقابل خانه به پسرم میگویند که پدرت فوت شده است! بچه من شوکه شد و خبر را تکذیب کرد که ای کاش این کار را نمیکرد و حداقل به ختم خودم میرفتم. واقعا این مسخره بازیها چیست؟ پور عرب گفت: من با خانم کریمی بعد از اجرای فیلمی در گچسر پینگ پنگ بازی کردیم. فردای آن روز ما را مورد بازخواست قرار دادند! الان چه دههای است واقعا؟ سه دهه است که سینما این طور شده. بعد میگویند چرا سینما نمیفروشد! تمام این اتفاقات من را متحیر کرده است.
ازیگرفیلم« نرگس» با انتقاد از دیالوگ این روزها در فیلمها گفت: زمانی من در یک فیلم از مرسی استفاده کردم، به من گفتند چنین چیزی قابل پخش نیست، لغت فرانسوی است اما امروز از دیالوگهایی مانند خفن، دورش بزن و… استفاده میکنند! این دیالوگها یعنی چه؟ این اصطلاحات اصلا برای ما نیست. به اعتقاد من سختگیریهای دوران ما به مراتب بهتر بود.
یک مملکت این همه هنرپیشه و کلاس نمیخواهد. چرا برای فیلمبرداری، صدابرداری و … ثبت نام نمیکنند! چون میدانند این کارها نیاز به تجهیزات دارد. او گفت: من هنرپیشه هستم و دلیل نمیشود زمانی که سنم بالا می رود بتوانم تدریس کنم. یک بار برای تدریس در دانشگاه از من دعوت شد. هر چقدر که با خودم فکر کردم به نتیجه رسیدم که آنها هم استاد نیستند چه برسد به من!
پورعرب در پاسخ به مجری برنامه که از او پرسید، چطور شد که ابوالفضل پور عرب سوپر استار سینمای ایران شد، گفت: زیرا آن زمان کسی نبود. یک روز پسری از پدرش پرسید، بابا فلان باغ برای ماست؟ پدرش گفت، امروز برای ماست. پسر گفت، یعنی چه؟ پدر گفت، امروز نوبت ماست. ما هم در کنار کسانی مانند مرحوم شکیبایی بودیم.
این بازیگر ادامه داد: با مردم رو راست بودیم و تلاش خودمان را میکردیم که فیلم بد نشود و نگویند بابت پول هر کاری را انجام دادهاند اما آن زمان آرتیست کم بود. مثلا آقای هاشم پور در یک سال هشت فیلم بازی میکردند و زمان جشنواره که میرسید، میگفتند پرکارترینها هستند، پرکارترینها نکته منفی بود.
او درباره خاطرهاش با فیلم «عروس» گفت: خدا رحمت کند نعمت حقیقی (فیلمبردار) را، او بزرگترین خاطره ما در فیلم «عروس» ساخته بهروز افخمی بود. آن فیلم برای من پرخاطره بود چون من با هیجان و مکافات برای این فیلم انتخاب شدم. چون آن فیلم اولین کارم بود به روی همه آدمهایی که در آن بودند، تعصب دارم. در کل مردم و منتقدین آن فیلم را دوست داشتند و نظرشان نسبت به آن مثبت بود.
بازیگر فیلم «چند می گیری گریه کنی» گفت: این چند وقت که از سینما دور بودم چندان از اتفاقاتی که پشت صحنه رخ می دهد با خبر نیستم اما میبینم که بچههای با استعدادی هم به سینما اضافه شدهاند و این خوب است اما اینکه چطور وارد این حرفه شدهاند را پیگیر نبودهام و نمیدانم با پارتی وارد شدهاند یا از راه های دیگر که بخواهم قضاوت کنم.
کسانی که من میشناسمشان مانند محمدرضا فروتن، شهاب حسینی، امین حیایی، بابک حمیدیان، فریبرز عرب نیا خوب بازی میکنند. او همچنین درباره راز ماندگاری یک بازیگر گفت: زمانی که با زحمت وارد این حرفه شوند قدر میدانند و ماندگار میشوند مانند جمشید مشایخی. او مانند کتاب حافظ میماند.
این بازیگر ضمن قدردانی از مادرش که سه سال برای او زحمت کشیده است، گفت: زمانی برای برنامهای به مجموعه تئاتر شهر رفتم،البته مردم از من دعوت کرده بودند و نه مسئولان و چون من دوست دارم با مردم حرکت کنم به آنجا رفتم. چند دقیقهای روی صحنه رفتم تا صحبت کنم. بعد از آن تصاویری از من که بیمار بودم پخش شد و بلافاصله تماسهایی با من گرفته شد. نمیدانم، میخواستند بابت بیماریام مژدگانی دریافت کنند؟ واقعا نمیدانم چه مژدگانی برایشان داشت! بلافاصله به خانه مادرم رفتم که با آن تماس نگیرند تا خدای نکرده برایش اتفاقی بیفتد.باید به کجا شکایت کنیم؟چرا واقعا این کارها را با ما میکنند؟
او درباره ی دستمزد این روزهای بازیگران گفت: شنیدهام دستمزدها بالا رفته است حالا نمیدانم برای همه بالا رفته یا برای برخی از آدمها. به هرحال خبر دارم که دستمزدها بالا رفته است. دستمزدها هم مانند فوتبال است. زمانی من برای یک فیلم دو میلیون تومان دستمزد گرفتم که همه جا پر شد فلانی این مقدار دستمزد گرفته است! هر کسی یک قیمتی دارد.